ملویس: عمه؟!عمو!؟ شما اینجا چیکار میکنید؟!
نظرات شما عزیزان:
خیلی خوشحالم میبینمتون
و پرید بغلشون
عمه ملویس مح;م هولش داد
ملویس:
عمه: دختره ی گستاخ چطور جرئت میکنی بپری بغلمون
تو دیگه برادر زاده من نیستی (اینارو داد میزدا)
عمو: تو برادرمو ول کردی رفتی خیلی خودخواهی شاید اگه رهاش نمیگردی الان زنده بوn
ملویس: عمو لطفا این حرف و نزن پدر من توسط سربازا کشته شده بود من فقط فرار کردم که حداقل بتونم زنده بمونم
عمه: دروووغ میگی اون زنده بود تو اونو بخاطر خود خواهیت ولش کردی؟!
دنیل: اینجا چخبره ؟! ملویس چی شده؟! این خانوم و آقا کین؟!
عمه: اولا به شما ربطی نداره دوما شما کی هستید که کوردلیو رو ملویس صدا می کنید؟!
دنیل: من پدرشم و اونم دخترمه
ملویس : نه دنیل اونا عمه و عمومن
دنیل: هرکس که میخوان باشن مهم اینه من پدرتم و تو دخترمی
عمو: چیییییی؟! پدرش؟!
عمو یدونه محکم زد تو صورت ملویس.
عمو: پاشو خواهر زودتر از اینجا بریم ما با این دختره نسبتی نداریم .
ملویس: نه عمو نریییید عمه به حرفام گوش کنید من میتونم همممممه چیزووو براتوون توضیح بدم
همینطور که گریه می کرد افتاد زمین و چشمش به یه چیزی افتاد
ملویس: 
قبر پدرش اونجا بود و عمه و عموش اومده بودن سر قبر پدرش
ملویس: پدددددددررر
دنیل: ملویس بلند شو
آروم باش پاشو از اینجا بریم لطفا
ملویس: 
همش تقصیره توئه دنیل تو باعث شدی عمه و عموم اینطوری راجبم فکر کنن
دنیل: آروم باش لطفا
ملویس: چطور آروم باشم؟! داشتم براشون توضیح می‌دادم ولی تو همه چی خراب کردی
ملویس محکم با مشت به سینه ی دنیل می کوبید و جیغ میزد
دنیل : ملویس خواهش میکنم اول آروم باش بعد حرف میزنیم
ملویس: نه دیگه حرفی نمونده تو همه چیو خراب کردی تو چرا به اونا گفتی که پدرمی ؟!هااااا؟!
دنیل: چون پدرتم
ملویس: خفهههه شو خفهههه شو نمیخوام صداتو بشنوم تو چه پدری هستی ؟! تو اصلا کی پدر من بودی؟! کی جای پدرمو گرفتی؟؛ کی برام پدری کردی؟!
دنیل: ملویییس نرو کجا داری میری؟!
ملویس: ولم کن راحتم بزار
نمیخواااااام صداتو بشنوم
دنیل: اههههههه لعنت به این زندگی
ملویس فورا سوار یه ماشین شد و به سمت خونه ی هری حرکت کرد.
ملویس: الو هری؟!
هری: سلام ملویس تویی؟!
ملویس: سلام آره خودمم
هری : حالت خوبه؟!
ملویس:نه اصلا میتونم بیام پیشت؟!
.: طراحی شده توسط تک اسکین :.
آمار
وب سایت: